دکتر غلامعلي رنجبر

گاهي انسان فكر مي كند مفهوم تمدن با تعريف غربي چيست؟  آيا واقعاً و حقيقتاً دنياي غرب دنياي متمدني است؟  چند سال پيش بحثي را داشتم كه غرب در تغيير مفهوم واژه ها تخصص دارد و به گونه اي ديگر آن را جا مي اندازد.  مثلاً بحث سازمان ملل كه ظاهراً بايد سازماني باشد كه از ملل مختلف دفاع كند نقش اساسي آن سازمان دول است.  آنهم نه هر دولتي بلكه نقش آن بكارگيري اهرمهاي قانوني بين المللي براي فشار آوردن به دول كوچكتر به نفع دول بزرگ و قدرتمند است.  حال دولت هاي كوچكتر و كم قدرت تر براي جزئيات و امتياز گرفتن هاي محدود هزاران ساعت وقت تلف مي كنند اما وقتي كار به جاي حساسي رسيد و منافع سياسي، اقتصادي، فرهنگي، و حتي اخلاقي كشورهاي زورگو و قدرتمدار غربي به خطر مي افتد از اهرم حق وتو كه الحق يك حق توحش بيش نيست استفاده مي نمايند.  يا حقوق بشر را نه براي بشريت مظلوم و تحت ظلم و ستم و شكنجة رژيمهاي خشن و غير انساني تعريف مي كنند كه براي دفاع از حقوق نامشروع غربيان و همپالگي هاي خود آن را مي خواهند.  از اين سازمان اهرمي براي اعمال فشار بر دولت هاي انقلابي و مستقل ساخته اند.  هر جا كه لازم باشد حتي اين دولت ها را نيز به دنبال خود مي كشانند و از اهرم تبليغات و فريبكاري و ايجاد ترس و ياس در دل دولتمردان ضعيف البنيه جهان سوم از وجود تعدادي از آنها بر عليه تعدادي ديگر بهره مي برند.  اگر كل جهان در ذلت و شكنجه و بدبختي باشند براي حقوق بشر مسئله اي نيست اما اگر يك مقام غربي و حتي يك خبرنگار غربي در كشوري به دليل تخلفاتي كه انجام مي دهد بازجويي شود صداي آنها در مي آيد. 
راستي چرا بايد يك مجرم غربي در يك كشوري مرتكب جرمي شود ولي هيچ دادگاهي جرأت محاكمه او را پيدا نكند و يا اگر هم پيدا كرده است در اثر فشار همه جانبه مطبوعات، دول و سازمان هايي نظير حقوق بشر تنها به بازگشت دادن مجرم به كشورش اكتفا شود؟  يادم مي آيد چند سال پيش يك تاجر آلماني مرتكب جرائم عديده از جمله تجاوز به يك زن ايراني شد و دادگاه تا جايي كه حكم را صادر كند مقاومت كرد ولي پس از آن فشارهاي زيادي آورده شد و موضوع با بازگشت دادن مجرم به آلمان (البته پس از كمي مقاومت) فيصله پيدا كرد.  اگر ما با صلابت با مجرمين غير مسلمان خارجي نه شديدتر از مجرمين مسلمان داخلي بلكه به اندازه همانها برخورد مي كرديم و اعمال قانون خود را جدي مي گيرفتيم و قيمت كنار آمدن با آن را آنقدر ارزان نمي كرديم كه مثلاً روابط سياسي و اقتصادي ما با اين كشورها حفظ شود آيا امروز كسي جرأت پيشروي و توهين به مقدس ترين اعتقادات ما را پيدا مي كرد؟ 
مبحث مدنيت و تمدن نيز از همين مقوله ها است.  غربي ها مانند اربابان كفتار صفت زورگويي مي مانند كه ساير ملل را رعيت خود پنداشته و در نظام برده داري مدرن بايد تعيين كننده همه چيز براي آنها باشند.  براي آنها بسيار سخت است ملتهايي نسبت به تصميمات و عملكردهايشان معترض باشند.  برايشان بسيار عذاب آور است كه نبوغ ملت هاي مسلمان را براي ايجاد تحول در روابط بين المللي ببينند.  رشد بالنده و گسترده ارزش هاي اسلامي و تعريف جديد از تمدن بر مبناي معيارهاي اسلامي هرچند به صورت كمرنگ و در بسياري از موارد به شكل تحريف شده در داخل جوامع غربي سردمداران آنها را نگران كرده است.  اين هم سابقة تاريخي دارد كه هر زمامدار ديكتاتورمنشي براي تخريب ارزش هاي فرهنگي حاكم بر جامعه نمادهاي قوي و مستحكم آن را به باد تمسخر مي گيرد تا آن را از سكه بيندازد و رونق بازار آن را از بين ببرد.  كم نبودند حكام زورگويي كه مانند يزيد سعي در علني ساختن اهانت ها و مانند معاويه سعي در سب و لعن ائمه داشتند.  تمدن جديد فقط اين انحراف بزرگ را ايجاد كرد كه مي توان از اهرم ابزار نوين براي گسترده تر ساختن اهانت ها استفاده كرد.  با انحرافاتي كه در كشورهاي غربي وجود دارد هر از چندگاهي براي جلب توجه محافل مختلف بخصوص محافل صهيونيستي كه متاسفانه از دين يهود سوء استفاده مي كنند كما اينكه دول غربي از دين مسيح همان سوء استفاده ها را مي كنند، در يكي از كشورها اجراي يكي از مسائل را كليد مي زنند.  هنوز يادمان نرفته كه زماني براي از سكه انداختن قداست امام خميني (ره) در بين جوانان و مردم غربي كه طرفداران بيشمار رو به ازديادي را پيدا كرده بود، چاره اي جز توليد فيلمهاي موهن و ساختن برنامه هاي طنز و مسخره عليه ايشان را در كشورهايي مانند آلمان، ايتاليا، فرانسه و ... كليد زده بودند.  هنوز يادمان نمي رود كه سلمان رشدي خائن از سوي دولت سراسر جنايت انگليس مامور به نوشتن رمانهايي بر عليه كتاب مقدس خداوند يعني قرآن كريم و پيامبر عظيم الشان اسلام شده بود كه حضرت امام (ره) با تيز هوشي و با صلابت و قاطعيت بدون هيچ ملاحظه اي حكم ارتداد او را صادر كرده و اجراي آن را وظيفة هر مسلم و غير مسلمي دانست و كشته شدن در اين راه را شهادت در راه خدا تعبير فرمود.  اما دول غربي براي حفظ نمادهاي خود از هر خائني حفاظت مي كنند و هزينه هاي زيادي را بابت حراست از اين خائن پرداختند و هنوز هم مي پردازند.  ما اعتقاد داريم كه هنوز هم بايد تنور اجراي حكم سلمان رشدي در مطبوعات ما داغ باشد.  از ظرفيت اينترنت بايد براي اينكار بهترين استفاده ها را كرد و براي آحاد كاربران پيامهاي مناسب فرستاده شود تا اين سؤال در ذهن ها بوجود بيايد كه چرا بايد غربي ها فقط از جانيان، هرزه ها، جنايت پيشه گان فرهنگي، عناصر فاسد سياسي و اقتصادي، عناصر و مطبوعات هتاك به مقدسات حمايت كنند؟  چرا بايد هر مبارزي را تروريست قلمداد نموده و براي اينكه زستي كارهاي بيخردانة تروريستي را در ذهن ملت هاي خود و همة جهانيان جلوه دهند، گروههاي بي منطقي مانند القاعده و طالبان را تاسيس و حمايت مي كنند تا اقدام به انجام ترورهاي كور و بمب گذاري هاي بي هدف كرده و سپس با بهانة مبارزه بر عليه آنان با هر مبارزي به صورت خشن برخورد كنند و اشغال افغانستان و عراق و ادامة جنايات رژيم صهيونيستي در سرزمين هاي اشغالي را توجيه كرده و حتي مردم خود را نيز فريب بدهند. 
به نظر مي رسد چند انگيزه براي اين برخورد مطبوعاتي وجود داشته باشد.  اولين انگيزه اين است كه مسئله تروريسم را به تفكر اسلامي نسبت دهند.  كما اينكه در قضية انهدام برجهاي دوقلوي تجارت جهاني در نيويورك در يازدهم سپتامبر اولين گروههاي مورد اتهام مسلمانان بودند و همة مسلمانان را تروريست معرفي كرده بودند و آنقدر اين فضاي مطبوعاتي و راديو و تلويزيوني را داغ كرده بودند و تعدادي عناصر وحشي را به جان آنها انداخته بودند كه جرج بوش براي مهار اين حركت ناچار شد كه با نمايندگان مسلمانان آمريكا ملاقات كرده و اين اتهام را كه عموم مسلمانان تروريست هستند را رد نمايد.  ايجاد تقابل بين مسلمانان و مردم عادي از اهداف ديگري است كه خيال مي كنند با اينكار و ايجاد نفرت از مسلمانان در ذهن مسيحيان و ساير غير مسلمانان مي توانند از رشد گرايشات اسلامي در جامعه جلوگيري نمايند.  اين واقعيت كه روز بروز حجم علاقمندي به مطالعه در مورد اسلام در بين انديشمندان و جوانان غربي علي الخصوص آنهايي كه با رشته هاي فلسفي و علوم انساني و اجتماعي و جامعه شناسي افزوده مي شود، سياستمداران و اهالي مطبوعات و رسانه هاي غربي را آزار مي دهد و آگاهي مردم از واقعيت ها را براي خود سم تلقي نموده و براي جلوگيري از رشد اين آگاهي ها از اهرم كاريكاتور، جوك، طنز، فيلم، تئاتر استفاده كرده و براي كور كردن مسير تفكر مردم خود از فنون و امكانات تبليغي براي در جهالت نگه داشتن آنان حجاب درست مي كنند.  درست مانند زمان خود رسول الله (ص) كه براي اينكه پيام وحي و قرآن به گوش مردم نرسد قدرتمداران اموي دستور داده بودند تا در گوش خود پنبه فرو كنند و اصلاً حرف و صداي رسول خدا و مبلغان وحي را نشنوند.  امروزه مدرنيته براي پنبه فرو كردن در گوش ملت ها جهت نشنيدن صداي حقيقت به ابتكاري ديگري دست زده است و آن توليد نفرت از طريق رسانه ها است.  هر بدبختي كه به مردم آن ديار روي آورد مسبب آن مسلمانان معرفي مي شوند.  عامل اصلي و اساسي مسلمان شدن هم قداست رسول خدا (ص) است.  پس بايد دست به ايجاد نفرت بزنند. 
دومين انگيزه از اين كار كه در لابلاي مبحث بالا اجمالاٌ توضيح داده شد، جلوگيري از رشد گرايشات مردم غرب به سمت اسلام است.  سرمايه گذاري زيادي براي اينكار صورت گرفته است.  انتصاب بمب گذاري هاي لندن به مسلمانان، دقيقاً در راستاي همين مسئله صورت مي گيرد.  مي خواهند اين پيام را داشته باشند كه اگر بمب گذاريها و ترورها در جهان را مشاهده مي كنيد علت العلل آن تفكري است كه رسول خدا (ص) در مسلمانان پديد آورده است.  روي ديگر سكه اين است كه براي مقابله با تروريسم و بمب گذاري ها چاره اي جز مبارزه با مسلمانان وجود ندارد.  اگر فدا روزي مسلماناني را در ملاء عام مردم غرب دسته جمعي به رگبار بستند آنها نه تنها به خاطر مسائل انساني نبايد ناراحت باشند بلكه براي مبارزه با تفكرات تروريستي بايد به دولت هايشان دست مريزاد هم بگويند.
انگيزه سوم خاتمه بخشيدن به بحث هولوكاست است.  اين بحث در دانمارك موجب تصميماتي عليه رژيم صهيونيستي شده بود.  مطبوعات دانمارك كه خالي از عناصر وابسته به صهيونيست ها نيست با اينكار همة انتقام خود را از شروع كنندگان اين بحث گرفتند.  دولت دانمارك را مجبور مي كنند كه به خاطر مقابله با مسلمانان با رژيم صهيونيستي كنار آمده و از اتخاذ هر گونه تصميمي بر عليه آنان خودداري كند.  تازه يك پيام به ساير دول اروپايي هم دارد كه اگر آنان هم دست به اقدامي بزنند براي آنان هم مي توانند به راحتي مسئله سازي نمايند.  بحث اقتصاد در غرب مادي صفت همه چيز است.  آنها از هر چيز حتي شرف و آبرو هم كه بگذرند حاضر نيستند از اقتصاد و منافع مادي خود بگذرند.  چيزي كه آنها را به زانو در مي آورد در معرض خطر قرار گرفتن درآمدهاي اقتصادي و روابط تجاري آنها است.  اگر مسلمانان الآن همين برخورد را با فرانسه و انگليس بكنند و روند رشد منافع آنان را محدود نمايند و نسبت به تحريم كالاهاي ساخت آنان بطور جدي اقدام نمايند امروز شاهد دفاع از كاركرد پليد مطبوعات دانماركي در فرانسه و انگليس نبوديم.  راستي آيا هيچ فكر كرده ايم كه در مفاد قراردادهمايمان با اين دول بايد اين بند را هم داشته باشيم كه در صورتي كه در اثر تخلفاتي نظير توهين به مقدسات اسلامي روزي مجبور به تحريم بشويم هيچگونه ادعاي حقوقي براي جبران خسارات مسموع نباشد.  اكنون به دليل فراموشي اين بند ما در رابطه با فرانسه و بسياري از كشورها در خطر قرار داريم.  نمي توانيم قراردادهاي مربوط به ايران خودرو، سايپا و ساير شركت هاي خودروسازي را به خاطر اين توهين ها يكطرفه لغو نماييم.  اين يعني ادامة روابط ذليلانه و چانه زني بر سر اينكه مثلاً در حد يك عذرخواهي رسمي كار فيصله پيدا كند.  اين يعني حفظ غرور غربي ها براي خودداري از حتي عذرخواهي رسمي در مطبوعات خود.  بسيار عجيب است كه دانمارك ضعيف براي عذرخواهي از سفير خود در الجزاير استفاده كرده و از اين اقدام در مطبوعات و رسانه هاي اروپايي خودداري مي كند.
چهارمين انگيزه ايجاد صف آرايي جديد براي اتخاذ موضعي وسيع تر از سطح يك كشور مانند جمهوري اسلامي است.  پيامهاي اسلامي كه از طريق جمهوري اسلامي در دنيا صادر مي شود، براي آنها قابل تحمل نيست.  به اين نتيجه رسيدند كه اگر فقط با جمهوري اسلامي برخورد بكنند، اين برخورد در حد برخوردهاي اقتصادي، سياسي، تبليغاتي و در نهايت نظامي محدود خواهد شد.  آنها به دنبال خشكانيدن ريشة اين تفكرات هستند.  آيا كسي در اين ترديد دارد كه ريشة اين تفكرات از قرآن و پيام آور آن حضرت ختمي مرتبت (ص) است.  براي خشكانيدن ريشه هاي تفكر اسلامي چه بايد كرد.  وجود تحركات بسيار عميق اسلامي در گروههاي مبارز كشورهاي اسلامي و حتي در كشورهاي غربي كه تحولات انگليس نشانة بارز اين امر مي باشد، ضرورت برخورد با ريشة اين تفكرات را در درجة اول در بين استراتژيست هاي سياستمدار غربي و در درجة بعد در رسانه هاي غربي به وجود آورد.  به دنبال اين ضرورت نشانة اتهام تروريست بودن مسلمانان را به سمت رهبر مسلمانان عالم كه نقطة اتصال همة تفكرات اسلامي است هدايت كردند.  البته اين خط فكري از قديم الايام در مجلس عوام انگليس وجود داشته و مشت كوباندن بر سر قرآن و گفتن اين جمله كه تا اين كتاب در بين مسلمانان رايج باشد سلطة ما بر مسلمين هميشه در معرض خطر خواهد بود، اثبات كننده اين مسئله است. 
انگيزه پنجم اينكه اگر جمهوري اسلامي به سلاح هاي هسته اي دست پيدا كند با تفكرات تروريستي كه در اثر تعاليم اسلامي پيامبر خدا (ص) در آنجا وجود دارد، احتمال خطر براي انهدام اروپا و از بين بردن مردم آن ديار وجود دارد.  براي مهار اين تفكر مردم بايد از سياستمداران غربي و صهيونيستي و رژيم اشغالگر قدس كه نماينده دول غربي در قلب خاورميانه است حمايت جدي داشته باشند.  آماده سازي مردم براي مقابله بر عليه تسليحات هسته اي ايران كه خود يك بهانه بيشتر نبود و نيست خطر بوجود آمدن يك جنگ صليبي ديگر در منطقه به نفع اسرائيل را به دنبال دارد.  ممكن است برنامه هاي پنهان دول غربي در راستاي استفاده از سلاحهاي هسته اي كه تهديد به استفاده از آن از فرانسه آغاز شد و تقريباً كشورهايي نظير انگليس، آلمان، ايتاليا را به عنوان پشتيبان اصلي و اتحاديه اروپا و كلاً قطب غربي قدرت را به عنوان پشتيبان حقيقي خود به همراه دارد جهت طي كردن مراحل اجرايي خود نياز به زمينه سازي هايي داشته باشد كه اين هم يكي از آن زمينه ها است.  ممكن است در آينده با حوادثي نظير يازده سپتامبر جديد روبرو بشويم تا توجيه فكري لازم را براي هر گونه اقدامي پيدا بكند. 
نكتة آخر اينكه من به ضرس قاطع اعتقاد دارم غربي ها علي الخصوص آمريكاي جنايت پيشه به دنبال استفاده از سلاح هاي هسته اي در يكي از كشورها هستند.  ممكن است آن كشور هنوز انتخاب نشده باشد و يا شايد هم اين انتخاب صورت گرفته و زمان انجام آن نياز به بررسي دارد.  به نظر من آنها يكي از اماكن مقدس مسلمانان را كه محور وحدت همة مسلمين است هدف قرار خواهند داد.  مسلمين جهان از امروز بايد براي مقابلة جدي و وسيع براي چنين اتفاقي آماده باشند.  براي اين منظور ايران هدف نهايي نخواهد بود.  تاريخ ثابت كرده كه قدرتمداران كانون هاي وحدت ملت هاي اسلامي را هدف